شب، بیدار
شب، سرشار است.
زیباتر شبی برای مردن.

آسمان را بگو از الماس ستارگانش خنجری به من دهد.
***
شب، سراسر شب، یک سر
ازحماسه دریای بهانه جو
بیخواب مانده است.

دریای خالی
دریای بی نوا ...
***
جنگل سالخورده به سنگینی نفسی کشید و جنبشی کرد



†ɢα'§ : نگاهی نو, احمد شاملو, الماس ستارگان, با داشتن چشمان تو, چشمان تو, نگاهی نو, شب بیدار, زیبا ترین شبی برای مردن, احمد, دریای خالی, نگاهی نو, جنگل سالخورده, عاشقانه های شاملو, شاملویی, نگاه نو, با آسمان بگو,
ادامه مطلب
یک شنبه 12 مرداد 1393 18:29 |- محمد جوانمردی -|

آنگاه که خوش‌تراش‌ترین تن‌ها را به سکه سیمی
توان خرید،
مرا
-
دریغا دریغ-
هنگامی که به کیمیای عشق
احساس نیاز
می‌افتد
همه آن دم است
همه آن دم است.
قلبم را در مجری کهنه‌ئی
پنهان می‌کنم
در اتاقی که دریچه‌ئیش
نیست.
از مهتابی

 


†ɢα'§ : نگاهی نو, احمد شاملو, سه سرود برای آفتاب, نگاهی نو, احساس نیاز, شاهکار خدا, احمد, کیمیای عشق, عشق را رعایت کرده ایم, چلچلی, عاشقانه های شاملو, شاملویی, نگاه و, ,
ادامه مطلب
یک شنبه 12 مرداد 1393 18:3 |- محمد جوانمردی -|

    

 

 

اگر زمان و مکان در اختیار ما بود 

ده سال پیش از طوفان نوح عاشقت می شدم 

و تو می توانستی تا قیامت برایم ناز کنی  

و من کم می آوردم و تسلیم می شدم.  

یکصد سال به ستایش چشمانت می گذشت  

و سی هزار سال سر به ستایش تنت  

و تازه در پایان عمر به دلت راه می یافتم  

هیچ چیز نگو  

که می خواهم تمام نانوشته هایم را یکجا در جانت بریزم بدون کم و کاست...

 

احمد شاملو.


†ɢα'§ : اگر زمان و مکان در اختیار ما بود, شاملو, نگاهی نو, نگاه, عاشقت میشوم, نگاهی نو, احمد شاملو, شاملویی,
چهار شنبه 11 ارديبهشت 1392 11:33 |- محمد جوانمردی -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد