در این کارگاه، فولاد خام برایم می آورند که باید از آن شمشیر بسازم.
میدانی چه طور این کار را میکنم؟
اول فولاد را به اندازه جهنم حرارت میدهم تا سرخ شود.
بعد با بی رحمی، سنگین ترین پتک را بر میدارم
و پشت سر هم به آن ضربه میزنم
تا اینکه فولاد شکلی را بگیرد که میخواهم...

 

 


†ɢα'§ : نگاهی نو, نگاهی نو, نگاهی نو, آهنگر, نگاهی نو, نگاهی نو, نگاهی نو, نگاهی نو, ,
ادامه مطلب
سه شنبه 27 فروردين 1392 19:5 |- محمد جوانمردی -|

   

 

 سخت است حرفت را نفهمند.

سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،

حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد
 
وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،
 
اشتباهی هم فهمیده اند.
 
دکتر شریعتی.

 

 

 


†ɢα'§ : نگاهی نو, نکته زندگی, شریعتی, سخت است حرفت را نفهمند, نگاهی نو, محمد جوانمردی, نگاه نو, نگاه,
جمعه 23 فروردين 1392 22:32 |- محمد جوانمردی -|

   

 

 حتی با رفتنش دست از نمایش دادنو متحیر کردنه مخاطبش بر نداشت.

واسه تو کمترین پاداش هزاران بار اسکاره...


†ɢα'§ : عسل بانو, نگاهی نو, عسل بدیعی, بخواب آروم, روزای بی عسل,
ادامه مطلب
دو شنبه 19 فروردين 1392 12:57 |- محمد جوانمردی -|

   

 

 به خاطره عشقمون یه امشبو پیشم بمون.

بزار به هم دیکه بگن

هر چی که میخوان دلامون.

بزار بگم طرز نگات چه جور منو دیونه کرد

یا اون آخرین روزی که، کرد به دلم نگاهی سرد.

کدوم کلاغ بی قرار می رسه از راه قار و قار

از اومدن خبر میده، اومدن یه یادگار.

مژده اومدنت رو...

 

 


†ɢα'§ : به خاطر عشقمون, نگاهی نو, نگاه نو, طرز نگاه, طرز نگات, کوچه دل, نگاه سرد, نگاهی نو, ,
ادامه مطلب
پنج شنبه 8 فروردين 1392 13:51 |- محمد جوانمردی -|

  

 

 

و من

و آخرین قطره ی خونم

به پای تو می ریزیم.

و تو همچنان، بوی ناب زن بودن می دهی.

مرا از مرگ ترسی نیست

واهمه من، من بودن است، روزی که تو نباشی.

می خواهم آدمت شوم

حوای من باش.

من آن روز آدم می شوم که تو حوایم باشی.

پس حوایم باش تا در هوایت باشم.

 


†ɢα'§ : بوی ناب زن بودن, نگاهی نو, آدم, حوایم باش, حوا,
سه شنبه 6 فروردين 1392 10:43 |- محمد جوانمردی -|

ϰ-†нêmê§