به وز!
تند تر.
بریز تمام زرد های خیالم را.
پاره کن آستینم را
زخم تر کن پوست ترک خورده ام را
از من فقط برگ یادی بماند
شاید مرا روزی بلند کند
بنشاند بر دفتر دلش، کنار تمامی خاطرات بی منش.

نه!

آنچنان بر سینه خاک بکش مرا تا یادم حتی در ذهن ها ترک بردارد.

خیالم سبز سبز بود روزگاری.


†ɢα'§ : نگاهی نو, پاییز من, نگاه, پاییز, نگاه نو, برگ ریزان, زرد های خیال, دفتر دل, جوانمردی, سینه خاک, نگاهی نو, خیال سبز,
سه شنبه 2 مهر 1392 13:5 |- محمد جوانمردی -|

کاش حداقل مانند پرنده ای بودی

که از روی غریزه جوجه هایش را نگه می دارد

تا وقتی که زمان پرواز رسد.

هنوز پریدن را بلد نیستم که از لانه پایینم انداختی.

گربه همین نزدیکی هاست...


†ɢα'§ : پرنده باش, نگاهی نو, زمان پرواز, پریدن, نگاهی نو, نگاهی نو, نگاه نو, جوانمردی,
شنبه 5 مرداد 1392 18:41 |- محمد جوانمردی -|

نمیدانم،

قلبت را دوست بدارم که بر آن سقفی آویختی و بر دیوارش دری نهادی و با تمام وجود درش را به رویم گشودی؟!

دستهایت را دوست بدارم به هنگام نوازش، که صورت را به سوی جاودانگی  هدایت میکند!

من دنیا را از لای انگشتان تو دیدم ای یگانه معشوق ام.

نمیدانم...

یا پاهایت را دوست بدارم به هنگام لرزش زمین که بدون کوچکترین سستی، در کمال شکیبایی به سویم گام بر میدارد!؟!

تو بگو؟؟؟

 

 


†ɢα'§ : کدام یا را دوست بدارم, کدام یک, نگاه, نگاهی نو, جوانمردی, نگاهی نو, ,
سه شنبه 25 تير 1392 1:17 |- محمد جوانمردی -|

 دلم شکست شکست، شکست

این بار حرفام راه نفس کشیدنم رو بست.

صورتم تره تره،تره

بالش شکست دلم، دیگه نمیتونه بپره

آخه چه جور میشه نوشت

وقتی...


†ɢα'§ : نگاهی نو, شکستم, دلم شکست, محمد جوانمردی, نگاهی نو, نگاهی نو, جوانمردی, نگاهی نو, ,
یک شنبه 22 ارديبهشت 1392 21:59 |- محمد جوانمردی -|

ϰ-†нêmê§

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد