آغاز


بي گاهان
به غربت 
به زماني كه خود در نرسيده بود-
چنين زاده شدم در بيشه جانوران و سنگ،
و قلبم
در خلاء
تپيدن آغاز كرد.
گهواره تكرار را ترك گفتم
در سرزميني بي‌پرنده و بي‌بهار.

نخستين سفرم بازآمدن بود از چشم اندازهاي اميدفرساي
(ماسه وخار،
بي آن كه با نخستين قدم‌هاي ناآزموده نوپائي خويش
به راهي دور رفته باشم.
نخستين سفرم
بازآمدن بود.
دور دست
اميدي نمي‌آموخت.
لرزان
بر پاهاي نو راه
رو در افق سوزان ايستادم.
دريافتم كه بشارتي نيست
چرا كه سرابي درميانه بود.
دوردست اميدي نمي‌آموخت.
دانستم كه بشارتي نيست:
اين بي كرانه
زنداني چندان عظيم بود
كه روح
از شرم ناتواني
در اشك
پنهان مي‌شد.

 

شاملو.


نظرات شما عزیزان:

کاترینا
ساعت20:54---4 مرداد 1392
زندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست
بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن...


مریم
ساعت17:27---4 مرداد 1392
سلام آقا محمد عالی بود....

ممنون که به وبلاگم سر زدی

شما هم با افتخار لینک شدید...





نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






†ɢα'§ : آغاز, نگاهی نو, احمد شاملو, آیدا شاملو, نگاهی نو, بی گاهان, بیشه جانوران, نگاهی نو, احمد, شاملو,
پنج شنبه 3 مرداد 1392 1:26 |- محمد جوانمردی -|

ϰ-†нêmê§