عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال
عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است
دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج می گیرد
باران می بارد،
به حرمت کداممان نمی دانم!
من همین قدر می دانم که باران صدای پای اجابت است.
خدا با همه ی جبروتش دارد ناز می خرد،
نیاز کن...
ϰ-†нêmê§ |